شعری زیبا در وصف لفور از استاد باباتافته (سری دوم)
شعری زیبا در وصف لفور از استاد باباتافته (سری دوم)
در آن جنگل نه پیدا آسمانست گمانم در بهاران خور نهانست
واسو در پیش پایش بیشه دارد و رود زین بیشه شیر اندیشه دارد
درختان سر کشیدندی به افلاک که چند صدساله دارند ریشه در خاک
در این بیشه ددانی در چمیدن فراوان بچه آهو در چریدن
گرازان در تکاپو بی درنگند شغالان در کمینگاه ترنگند
تشی را خانه ای دیرینه باشد گوزنان را دو شاخ افتاده باشد
خزر را هر زمان برخاست طوفان در این بیشه همی بارید باران
تگرگش بشکند شاخ سپیدار برآرد غرشی سیل زمین خوار
چنان سیلی خزر را بیم خیزد بترسد زو که دیوارش بریزد
به هر سو باد چون تندر خروشد زمین رخت سپید از ابر پوشد
ادامه مطلب